امیـد |
|
گمـــان نمــــــــــــــــــــی کنم . « گوینده شدن » نخستین گام از راه بی انتهای « گوینده بودن » است . شما اگر امسال در انتخاب ویژه گوینده گی رادیو و تلویزیون موفق نشوید ، ممکن است سال بعد - با آگاهی بیشتر از نحو امتحانات – برگردید و موفق شوید ، اما ممکن است ده سال گوینده گی کنید ، ولی هرگز گوینده نباشید. گوینده گی باید برای شما یک « صفت » افتخار آفرین باشد ، نه یک « شغل » . گوینده یی که پیش روی میکرافون می نشیند باید « گوینده باشد » نه اینکه « بعدآ گوینده شود . کسی که به جای حرف زدن ناله میکند ، یا دندان هایش را از روی هم بر نمی دارد ، به کمک هیچ عاملی نمی تواند یکشبه گوینده به معنای واقعی کلمه شود . عجیب است که هر شغل ساده یی کتابی ، دوره ای و امتحانی دارد ، ولی برای گوینده پروردن انگار چنین نیازی آن قدرها احساس نمی شود . صرف نظر از گفتار بیشتر بر می گردیم به اصل موضوع ، درکل باید گفت که برای گوینده بودن – در نخستین گام چهار اصل را باید در نظر گرفت : 1- علاقمندی :
این یک امر روشن و هویداست تا زمانیکه انسان به یک شغل و یا پیشه یی و یا هم هنری علاقمندی نداشته باشد دست یافتن به موفقیت فکر میکنم مشکل و یا شاید هم ناممکن باشد. بنااً برای رسیدن به هر مطلوب و مقصودی علاقمندی شرط اول مؤفقیت و کامیابی است. در عرصه گویندگی نیز همین مساله صدق میکند. شما زمانی میتوانید به حیث یک گوینده خوب و مطرح بدرخشید که نسبت به هنر گویندگی علاقمندی تام داشته و عاشق این هنر باشید و از جان و دل در این راستا بکوشید. بالاخره علاقمندی است که مولانا جلال الدین محمد بلخی میسازد؛ سعدی میسازد؛ استاد خلیل الله خلیلی ، انشتین، ادیسن و... میسازد. خلاصه به هر اندازه یی که نسبت به هنر گویندگی علاقمند باشید بدون شک به همان اندازه در کار تان مؤفق استید. 2- تصمیم و عمــــــــــــل :- عامل تحرک غیر از خود تحرک است . عشق عامل خوبی برای تحرک است . آنکه عاشق است و از جا نمی جنبد ، از جان عاشق نیست ، شاعری است که ده ها شعر ناسروده دارد . نویسنده یی است که بسیار افسانه های نا نوشته دارد . و نقاشی است که پیکره های زیبایش را فقط در عالم خیال برای خود میکشد . شما اگر تصور می کنید علاقمند هنر گوینده گی ، یا فن گوینده گی – اسمش مهم نیست – هستید ، ولی ترجیح میدهید که به یک حرفه دیگری بپردازید ، پس علاقمند صادق نیستید ، پول می تواند سد راه شما به هدف تعیین شده شما شود . اگر اینطور است شما را به خیر و ما را به سلامت . آنچه هنرمند را هنرمند نگهمیدارد ، « علاقمندی » او به هنر است . گذشت آن روز گاری که بتوان « عنصری » واراز نقره دیگدان زد و از زر آلات خوان ساخت .(1) تقریبآ در تمام دنیا زمان ، زمان معامله و حرافی و زرنگی است . و خلاصه کلام اینکه برای توفیق در این کار ، اراده و عمل عاشقانه لازم است و تلاش بسیار ، و بعد قناعت به یک زندگی درویش وار – که آنهم عالمی دارد – و اگر خوش اقبال باشید اندکی شهرت . 3- تمــرین ، تمــرین ، تمــرین :- می گویند صدای خوب مطلوب است ، اما هنر نیست مثل داشتن چشم های زیبا . اما صدای خوب وسیله مطلوبی برای ارایه هنر است . داشتن وسیله خوب نعمت است و خوب استفاده کردن از این وسیله موجب پیدایی یک اثر مطلوب می شود . نقاش هم برای آفریدن یک تصویر دلخواه یه یک سلسله ابزاری مورد نیاز ضرورت دارد . خطاط هم برای آفرینش یک صفحه هنرمندانه به قلم و پنجه یی بی لرزش نیاز دارد . با این تعریف شاید اجازه داشته باشیم که بگوییم گوینده خوب هنرمند است ، زیرا که از وسیله خوب ، خوب استفاده کرده است یا حد اقل یک استاد زبردست است . به هر حال برای اینکه بتوان از هر وسیله خوبی ، خوب استفاد ه کرد ، بدون تردید تمرین لازم است جای دریغ خواهد بود که اگر وسیله خوبی داشته باشیم ، اما از آن استفاده ننماییم ، در حالی که دیگران حسرت آن را می خورند ، به صدای گوینده گان ورزیده گوش کنید ، اما توجه داشته باشید که مقلد آنها نشوید . میتوانید صدای آن ها را ثبت کنید ، سپس متن گفتارشان را بنویسید و بدین ترتیب پی ببرید که چگونه گوینده خوب ، حتا یک متن بد را برای شما ارایه میدارد. عکس این مطلب نیز خود به خود صادق است . در هر فرصتی ، باخواندن متون مختلف ، صدای خود را ثبت کنید ، سپس گوش نموده و عیب ها را بکاهید . فراموش نکنید تمرین ، تمرین ، تمـــــــــــــــــــــــــرین 4- مطـالعه ، مطـالعه ، مطـالعه :- شما در شروع کار برای آنکه صدای مطلوبی داشته باشید ، هر قدر می خواهید تمرین کنید ، ولی از مطالعه نباید غافل بود . مطالعه هر قدر که می توانید ، و در هر مورد که دسترسی دارید . نگویید آنقدر گرفتارم که کمتر وقت مطالعه دارم . زیرا اگر شما خواسته باشید مطالعه نمایید حتا حین انجام بعضی از امور و در حالات سفر ، در موتر و هواپیمامی توانید مطالعه کنید . اگر گوینده یا مجری برنامه خاصی هستید ، چه بهتر که بیشتر در آن مورد مطالعه کنید ، ولی به هیچ وجه از ادبیات غافل نشوید . شما مجری هر برنامه یی که باشید زیر بنای کار شما ادبیات است . ذهن خود را با انواع شعر و صورت درست واژه ها آشنا کنید . کلام چون بازیچه ای در دست شما باشد ، هم چنان آشنایی با متن های گوناگون مسوولیت دیگری برای شما در هنر گوینده گی است . این کار علاوه برتاثیر عجیب در کار شما ، از شما فردی با تجربه ، خوش بیان و حاضر جواب می سازد . مودب ، متواضع و صاحب نظر می شوید و یاد می گیرید که بنویسید . شما وقتی برنامه یی را گزارش می کنید ، وقتی در استدیوی تلویزیونی مجلس یا محفلی را اداره می کنید ، کمتر می توانید از نوشته استفاده کنید . حضور ذهن و حاضر جوابی و پرسش های متین شما نتیجه مطالعه مستمر شما خواهد بود . آشنایی شما با زبان و قواعد زبان موجب چیره دستی در کار تان خواهد شد . به این جمله های ساده توجه کنیــــــــــــــــــــد : آن کودک زیبا ،می خندید . آن کودک، زیبا می خندید ویــــــا : آن مرد ، با متانت سخن می گفت و شنونده گان سراپا گوش بودند . آن مرِد با متانت ، سخن می گفت و شنونده گان سراپا گوش بودند . ویرگولی که بین دو واژه گذاشته شده نشان میدهد که دو جمله ، در حالیکه در نوشتن به یک شکل هستند ؛ اما در معنا چه قدر فرق دارند . نکته دیگری را که باید به آن می بایست توجه کرد این است که شنونده فقط مجال یکبار شنیدن یا دیدن برنامه شما را دارد . او کتاب نمی خواند که اگر اشتباه خواند یا نفهمید ، برای درک درست آن به عقب برگردد . موضوع دیگر اینکه آنچه از رادیو و تلویزیون شنیده می شود به عنوان « زبان معیار » تلقی می شود و به وسیله تکرار در زبان جا می افتد . پس غلط گویی ، غلط خوانی و غلط پراگنی ممنوع است . آشنایی با زبان های خارجی به ویژه زبان عربی ، به دلیل ارتباطش با زبان فارسی برای شما یک امتیاز بزرگ است .
بخش دوم نخستین گام هــــــــــا کیفیت صدا و چگونگی بیان ، نمایانگر میزان شناخت ما از زبان و تسلط ما بر موضوع کلام ، و مهمتر از همه ، جلوه ای از شخصیت ماست . ما با صدایی که به ناله شبیه است وبا واژه های جویده شده و نادرست ، چگونه می توانیم دیگران را به پذیرش فکر و مطلب خود برانگیزیم ؟ حرکات سرو دست ، حالات نامناسب چهره ، در هنگام سخن گفتن ، هم شخصیت ما را خدشه دار میکند و هم کلام را بی تاثیر . ما به عنوان یک پارسی زبان و یا پشتو زبان ، وقتی برای یک همزبان صحبت می کنیم باید بیان مان شیوا ، متین و موثر باشد و یادمان باشد که بی تردید کیفیت بیان ما در اطرافیان نیز موثر است . زبان ما مهمترین یادگار نیاکان ما و عامل مهم وحدت ماست و ما وظیفه داریم که در نگهداری و پرورش آن بکوشیم . اینک سعی می شود موارد مختلف این بخش به تفکیک وبه اختصار برای شما معرفی شود :
1- لهجه :- گوینده باید به هر زبانی که گوینده گی میکند ، باید بر آن کاملا مسلط باشد . وقتی گوینده یی به زبان رایج در منطقه حرف میزند و لهجه منطقه دیگری را دارد ، نه تنهاپذ یرفتن گفته هایش برای شنونده گان دشوار می شود ، بلکه شیوه گفتارش موجب خنده بسیاری از شنونده گان خواهد شد . ضمنآ مضمونی نیز بدست هنرمندان نقش های کمیدی می دهد . باور نمی کنید ؟ لطفآ چند دقیقه به برنامه های بخش فارسی رادیو هندوستان ، رادیو عراق و...گوش بدهید . هم چنان موضوع دیگر اینکه تکرار حضور چنین گوینده ای در برابر کمره تلویزیون و مایک رادیو ، اگر چه معمولا موجب عادت شنونده گان می شود ، ولی این خطر را دارد که لهجه او در زبان مردم عادی آن منطقه اثر بگذارد . در مورد لهجه های محلی هم همینطور است . 2- سخن گفتن بدون اصوات و جمله های اضافی :- اکثر قریب به اتفاق ما عادت کرده ایم که هنگام صحبت کردن – بخصوص وقتی _____ در ذهن مان در پی واژه یا جمله مناسبی می گردیم – اصواتی نظیر : « ا» ، « ا » « ا » ، « اوم » و ... از گلو خارج می کنیم . بسیاری از ما در آغاز هر عبارت یا در میان جمله ها ، مرتبآ واژه ها یا جمله هایی را ، بصورت تکیه کلام نظیر : « عرض کنم که ... » ، « عرض به حضور باسعادت تان » و ... به کار می بریم که هیچ ربطی به موضوع گفتار ندارد و نتیجه اش اطاله کلام و خستگی شنونده است و این گمان را به وجود می آورد که گوینده آماده گی صحبت کردن را ندارد و بر موضوع گفتار مسلط نیست و بیشتر در پی گذراندن وقت است . به خصوص اگر عادت داشته باشیم که بعضی از مطالب را هم با واژه های مختلف یا مشابه تکرار کنیم . حال اگر گوینده شل حرف بزند و آخر جمله ها را رها کند که دیگر بدتر از بد . یاد تان باشد که چه در رادیو و تلویزیون و چه در منزل و محل کار ، محکم و شمرده و به اصطلاح بدون مِن مِن صحبت کنید ، تا گفتار تان موثر و خود تان قابل احترام باشید .
3- بهره گیـــــــــری درست از بازدم – می دانید که هربار تنفس دو مرحله دارد : دم و بازدم . شما زمانیکه هوا را به درون ریه می کشید نمی توانید صحبت کنید . صحبت شما هنگام برگرداندن نفس یعنی در حال عمل « بازدم » است . باید آنقدر بر این بازدم مسلط باشید که بتوانید حد اکثر استفاده را از آن بکنید . این کار با تمرین امکان پذیر است . انواع تمرین ها را در این مورد می توانید در کتاب ها و جزوه های دیگر پیدا کنید و گنجانیدن نمونه های بیشتر در اینجا ممکن نیست . بطور نمونه سعی کنید جمله زیر را با یک بازدم بخوانید : « همه گورها به وسیله کسانیکه در پی اشیای دفن شده با مرده گان می گشته اند ، حفاری شده است . » حالا عبارت راکمی طولانی تر مــــــــی کنیم : « همه گورها به وسیله باستان شناسان ، یا کسانی که در سال های پیش در پی اشیای زینتی و قیمتی دفن شده با مرده گان می گشته اند ، به دقت حفاری شده است . » 1 بناء باید گفت که گوینده برای خواندن هر نوع عبارت های « نفس بر » و طولانی آماده باشد . و متوجه باشید که عبارت ها گاه گاهی بر علاوه طولانی بودن ، واژه های دشواری را نیز در خود دارند . ضمنآ یادتان باشد که به هیچ وجه صدای نفس های شما نباید شنیده شود . خلاصه باید بر تنفس خود مسلط باشید .
4- آهنگ صــــــــــــدا :- هرکتابی که می خواهید بخوانید ، هرنوع تمرینی که لازم است انجام دهید . روزی ده یا صد بار ، صدای خود را ثبت کنید و بشنوید ، هرکار می خواهید بکنید آهنگ صدای شما برای گوینده گی باید پسندیده باشد . شما با صدایی شبیه زیغ زیغ اره آهن بر ، چه نوع متنی را می خواهید بخوانید ؟ یا در باره چه مطلبی می توانید صحبت کنید ؟ شما با صدایی مثل یک موتر سایکل نامرتب ، در وجود چه کسی می توانید نفوذ کنید ؟ تنها یک صدای گرم خوش آهنگ است که می تواند تا اعماق وجود شنونده اثر کند . هم اکنون مجری هایی در رسانه های صوتی و تصویری کشور ما که صدای بسیار نا مناسبی دارند ، ولی هم چنان مجری اند ! شما باید صدای خود را تربیت و امتحان کنید تا به وسیله صدای خود ، شنونده ها را به دنیای دیگر ببرید . این کاری است بسیار بزرگ و شکوهمند . گاه یک عمل جراحی کوچک در بینی یا دهن ، صدای شما را صدچندان دلپسندتر خواهد کرد . بناء سعی کنید بهترین گوینده باشید . 5- حالت صــــــــــــــــدا :- گاهی دیده می شود که بعضی از گوینده ها بدون اغراق خیلی خوش آهنگ و صدایی `````` رسا و دلپسند دارند؛ اما هرگاه صدای آنها را می شنوی احساس می کنی که بیشترین غم های دنیا در سینه های آنها نهفته است . زیرا صدای خوش آهنگ آنها حالت غم آلودی دارد که فقط می توانند متن های غم انگیزرا خیلی ها عالی بخوانند ، یعنی آن ها می توانند بهترین گوینده ها برای برنامه های مربوط به عزاداری باشند ، ولی هرگز نمی توانند یک متن طنز آلود یا خبری را به شیوه موثری بخوانند . به همین ترتیب تعدادی اند که صدای شان چنان حالت طنز آلودی دارند که می توانند متن های طنزی و شاد را بصورت بسیار موثر بخوانند ولی اگر یک بار مرثیه یی بدست شان داده شود مرده هم از مرثیه خوانی آنها خنده اش می گیرد . بناء صدای شما در عین خوش آهنگی ، باید خالی از هرگونه حالت خاصی باشد . صدای شما باید بصورت خمیر پاکیزه ای باشد که در صورت لزوم یعنی برای هر برنامه و هر نقش – بتوانید حالت های مناسب را به آن بدهید .
6- تسلط بـــــــر کلام :- منظور از تسلط بر« کلام » دارا بودن صفات و مهارت هایی است که برای بدست دادن معنا و مفهوم دقیق متن لازم است . برای تسلط یافتن بر کلام ، ابتدا باید معنا و مفهوم جمله ها و منظور نویسنده یا شاعر را به خوبی فهمید و همانطوری که قبلا هم به آن اشاره شد هرچه بیشتر تمرین و مطالعه کرد و سپس با صفات و مهارت های لازم کوشید که هرچه بهتر شنونده را با کلام آشنا کرد . دشوار است ؟ گمان نمی کنیم . به این بیت سعدی توجه کنید :
تن آدمــــــــی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیبـــــــــــاست نشان آدمیت شعر آنقدر روان و گویاست که نیازی به تعبیر و تفسیر ندارد . حالا شما می توانید همین شعر را به فارسی فصیح بخوانید ، ولی با تغییر لحن خود معنای آن را کاملا معکوس کنید . لطفآ مصراع نخست را با لحن سوالی بخوانید و واژه « نه » را به صورت انکاری . به عبارت دیگر فرض کنید مصراع اول سوال است و مصراع دوم جواب آن . به این صورت : تن آدمـــــــــی شریف است به جان آدمیت ؟ نه ! همین لباس زیبـــــــــــاست نشان آدمیت ملاحظه می فرمایید که شما بدون اینکه واژه ای را نادرست بخوانید ، چگونه با لحن خود ، معنا را درست بر عکس کرده اید ؟ حالا « به جان آدمیت » را ، به صورت سوگند ادا کنید و ببینید که این بار چگونه معنا و مفهوم ارایه می شود . * این بیت حافظ را حتمآ بارها شنیده ایــــــــــــد : یوسف گم گشتــــــــه باز آید به کنعان ، غم مخور کلبه احـــــــزان شود روزی گلستان ، غم مخور منظور در اینجا مصراع دوم بیت است و معنایش روشن است . یعنی کلبه احزان سرانجام روزی تبدیل به گلستان خواهد شد . حال شما می توانیدبا تغییر لحن ، گلستان را تبدیل به کلبه احزان کنید . غم مخور که روزی گلستان تبدیل به کلبه احزان می شود . ببینید که اگر بر کلام مسلط نباشید ، چه اتفاق هایی خواهد افتاد . * بیت زیر از نشاط اصفهانی است : طاعت از دست نیاید گنهی باید کـــــــــرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کـــــــــرد حال ببینید تنها مصراع اول را چند نوع می توانیم بخوانیم . اول – با لحن سوالـــــــــــــــی:- طاعت از دست نیاید گنهی باید کـــــــــــــرد ؟ دوم – با لحن امـــــــــــــــری : - طاعت از دست نیاید . گنهی باید کــــــــــــرد . سوم – با لحن شـــــــــــرطی : - طاعت از دست نیاید ، گنهی باید کــــــــــــرد . یعنی اگر طاعت از ما ساخته نیست ، باید گناهی مرتکب شویم ! به لحن های دیگری هم مثل طنز و ریشخند وغیره می توان خواند . حالا آیا ما حق نداریم بگوییم گوینده باید معنا و مفهوم متن را درک کند و منظور شاعر یا نویسنده را دریابد ؟ به عبارت بهتر : بر آنچه می خواهد بگوید ، تسلط کامل داشته باشد؟ شما به راحتی می توانید مثال هایی را آنچه که در فوق ذکر شد ، پیدا کنید . شما زبان نویسنده هستید . شما وظیفه دارید شنونده را ، هرچه نزدیکتر ، رو در روی نویسنده بنشانید . شما انتقال دهنده مفاهیم ذهنی شاعر به شنونده هستید . شما اگر می خواهید به خوبی پیغام نویسنده را به طور زبانی به شنونده برسانید ، به نکات زیر توجه کنید : اول : درست خواندن واژه هــــــــــا : واژه هایی که ما امروز برای گفتن و نوشتن داریم ، نه متعلق به ماست و نه به زمان ما ، این ها یادگارهایی ازگذشتگان ما هستند که بطور امانت در این زمان و مکان مورد استفاده ما قرار گرفته اند و ما نیز وظیفه داریم این امانت را سالم – و حتا گاه آراسته و پیراسته – به نسل های بعدی بسپاریم . اکثر واژه هایی که ما اکنون در دست داریم ، راه خود را در طول سده هایی پر از خون و آتش یافته اند و خود را سالم به ما رسانده اند . اجداد ما مرده اند و پوسیده اند ، اما این واژه ها تازه و کار سازمانده اند . گویا و استوار و امروز همین واژه « استوار » را ، از رادیو و تلویزیون « استوار – به سکون سین » می شنویم ! راستی چرا ؟ « ترکمن » را « ترکّمن » به سکون کافی خوانیم ؟ چرا « ثبات » را « ثَبات » به ضم ث می خوانیم ؟
سعدی در گلستـــــــان می گوید:
زبان دردهان ای خردمند چیست کلید در کنج صاحب هنــــــــــــــــر چو در بسته باشد چه داند کســــــی که گوهر فروش است یا پیِیله ور در دیـــــــــــوان حافظ می خوانیم : بود آیا که در میکده ها بگشایند گره از کار فروبسته ما بگشایند پس از قرن ها که از سرودن این اشعار گذشته است ، آیا شما در خواندن و فهمیدن دچار مشکل شدید ؟ آیا این بزرگواران هم به « در » « درب » می گفته اند ؟! ما اگر در مهمانی دوستانه ای واژه ها را نادرست به کار ببریم ، شاید – البته شاید چندان اهمیتی نداشته باشد ، ولی در برابر میکرافون رادیو و کمره تلویزیون چطور ؟ وقتی صدای ما به گوش ملیون ها نفر می رسد ، ما حق نداریم واژه ها را نادرست به کار ببریم ، ما نمی توانیم به دلیل بی دانشی خود به میلیون ها نفر آموزش نادرست بدهیم . اگر نویسنده غلط بنویسد و شما هم به عنوان خواننده متن ، یا مجری ویا گزارشگر بر غلطی های او بیفزایید ، تصدیق بفرمایید که برنامه تان معجون افلاطون – البته از نوع کنار کوچه ها خواهد شد . وقتی واژه یی چند بار غلط گفته شد یا نابجا در جمله به کار رفت ، در ذهن مردم ، به ویژه نوجوانان جای میگیرد و دست به دست و نسل به نسل می گردد و اگر به همین ترتیب پیش رود – که فعلا میرود – دیری نخواهد پایید که زبان رودکی و فردوسی و ... چیزی خواهد شد شبیه زبان یاجوج و ماجوج ! دوم :- دریافت معنا و مفهوم و ارتباط درست واژه هـــــــــــــــا سوم:- آشنایی با وزن شعر , قافیه و صنایع ادبــــــــــــــــــی چون اغلب اوقات دریافت معنا و مفهوم و نکته های ظریف ، با ارتباط دادن درست واژه ها میسر میگردد ، و نیاز به دریافت ارتباط واژه ها در شعر – به دلیل وجود اوزان گوناگون – بسیار بیش از نثر خود را می نمایاند ، به نظرم رسید که این موارد را – که زیر دو شماره عنوان کرده ام یکجا باید توضیح بدهیم ، چراکه بسیاری از نکات در نظم و نثر مشترک است و مبنای کار ما بر اختصار. درست خواندن و اژه ها یک موضوع است و درست ارتباط دادن آنها موضوعی دیگر ، و تا حد زیادی به میزان دانش شما از دستور زبان مقصد شما ممکن است هر واژه را به تنهایی درست و فصیح بر زبان بیاورید ، ولی باید دید که آیا در ارتباط دادن درست آنها هم موفق هستید ؟ این مشکل در هنگام خواندن شعر – به سبب جا به جا شدن کلمات و صنایع گوناگون و وزن شعر – بیشتر خود را نشان میدهد و این خود دلیلی است محکم بر اینکه شما باید معنا و مفهوم دقیق متنی را که می خوانید – خواه نظم و خواه نثر – باشد بدانید . البته غلط خوانی شما از جهت ارتباط واژه ها ، غالبآ اثر غلط خواندن واژه ها را – در شنونده ها – ندارد . به بیان دیگر ، به نظر من شما اگر واژه یی را غلط بگویید یا بخوانید ، اثر سوش به مراتب بیشتر از آن است که نتوانید واژه ها را به طور صحیح به هم پیوند بدهید ، هرچند که با پیوند غلط خود حتا معنا را معکوس کنید ، اما درچنین حالتی نه تنها آبروی شما به عنوان گوینده به خطر می افتد بلکه شما برای شنونده و بیننده بی سواد معرفی می شوید – و شنونده گان اعتماد خودرا به درستی مطلب که می شنوند و نسبت به دست اندرکاران رادیو و تلویزیون از دست میدهند . به هر حال اگر متنی فصیح و بلیغ باشد ، حتا اگر شما در بعضی جاها نتوانید پیوند لازم را بین واژه ها بر قرار کنید، شنونده غالبا منظور شما را در خواهد یافت . اما اگر مثلا سه بار در یک متن ، واژه ای را بصورت نادرست بخوانید ، این غلط خوانی شما در ذهن شنونده اثر پایدار خواهد گذاشت ، مگر آنکه همه شنونده ها خود اهل فضل باشند و ما میدانیم که اهل فضل چندان روی خوشی به رادیو و تلویزیون نشان نمی دهند و – در تمام دنیا بیشتر اوقات فراغت خود را با کتاب می گذرانند .
نظرات شما عزیزان:
|
تبادل
لینک هوشمند
قالب های نازترین جوک و اس ام اس زیباترین سایت ایرانی جدید ترین سایت عکس نازترین عکسهای ایرانی بهترین سرویس وبلاگ دهی وبلاگ دهی LoxBlog.Com |