امیـد |
|
گمـــان نمــــــــــــــــــــی کنم . « گوینده شدن » نخستین گام از راه بی انتهای « گوینده بودن » است . شما اگر امسال در انتخاب ویژه گوینده گی رادیو و تلویزیون موفق نشوید ، ممکن است سال بعد - با آگاهی بیشتر از نحو امتحانات – برگردید و موفق شوید ، اما ممکن است ده سال گوینده گی کنید ، ولی هرگز گوینده نباشید. گوینده گی باید برای شما یک « صفت » افتخار آفرین باشد ، نه یک « شغل » . گوینده یی که پیش روی میکرافون می نشیند باید « گوینده باشد » نه اینکه « بعدآ گوینده شود . کسی که به جای حرف زدن ناله میکند ، یا دندان هایش را از روی هم بر نمی دارد ، به کمک هیچ عاملی نمی تواند یکشبه گوینده به معنای واقعی کلمه شود . عجیب است که هر شغل ساده یی کتابی ، دوره ای و امتحانی دارد ، ولی برای گوینده پروردن انگار چنین نیازی آن قدرها احساس نمی شود . صرف نظر از گفتار بیشتر بر می گردیم به اصل موضوع ، درکل باید گفت که برای گوینده بودن – در نخستین گام چهار اصل را باید در نظر گرفت : 1- علاقمندی :
این یک امر روشن و هویداست تا زمانیکه انسان به یک شغل و یا پیشه یی و یا هم هنری علاقمندی نداشته باشد دست یافتن به موفقیت فکر میکنم مشکل و یا شاید هم ناممکن باشد. بنااً برای رسیدن به هر مطلوب و مقصودی علاقمندی شرط اول مؤفقیت و کامیابی است. در عرصه گویندگی نیز همین مساله صدق میکند. شما زمانی میتوانید به حیث یک گوینده خوب و مطرح بدرخشید که نسبت به هنر گویندگی علاقمندی تام داشته و عاشق این هنر باشید و از جان و دل در این راستا بکوشید. بالاخره علاقمندی است که مولانا جلال الدین محمد بلخی میسازد؛ سعدی میسازد؛ استاد خلیل الله خلیلی ، انشتین، ادیسن و... میسازد. خلاصه به هر اندازه یی که نسبت به هنر گویندگی علاقمند باشید بدون شک به همان اندازه در کار تان مؤفق استید. 2- تصمیم و عمــــــــــــل :- عامل تحرک غیر از خود تحرک است . عشق عامل خوبی برای تحرک است . آنکه عاشق است و از جا نمی جنبد ، از جان عاشق نیست ، شاعری است که ده ها شعر ناسروده دارد . نویسنده یی است که بسیار افسانه های نا نوشته دارد . و نقاشی است که پیکره های زیبایش را فقط در عالم خیال برای خود میکشد . شما اگر تصور می کنید علاقمند هنر گوینده گی ، یا فن گوینده گی – اسمش مهم نیست – هستید ، ولی ترجیح میدهید که به یک حرفه دیگری بپردازید ، پس علاقمند صادق نیستید ، پول می تواند سد راه شما به هدف تعیین شده شما شود . اگر اینطور است شما را به خیر و ما را به سلامت . آنچه هنرمند را هنرمند نگهمیدارد ، « علاقمندی » او به هنر است . گذشت آن روز گاری که بتوان « عنصری » واراز نقره دیگدان زد و از زر آلات خوان ساخت .(1) تقریبآ در تمام دنیا زمان ، زمان معامله و حرافی و زرنگی است . و خلاصه کلام اینکه برای توفیق در این کار ، اراده و عمل عاشقانه لازم است و تلاش بسیار ، و بعد قناعت به یک زندگی درویش وار – که آنهم عالمی دارد – و اگر خوش اقبال باشید اندکی شهرت . 3- تمــرین ، تمــرین ، تمــرین :- می گویند صدای خوب مطلوب است ، اما هنر نیست مثل داشتن چشم های زیبا . اما صدای خوب وسیله مطلوبی برای ارایه هنر است . داشتن وسیله خوب نعمت است و خوب استفاده کردن از این وسیله موجب پیدایی یک اثر مطلوب می شود . نقاش هم برای آفریدن یک تصویر دلخواه یه یک سلسله ابزاری مورد نیاز ضرورت دارد . خطاط هم برای آفرینش یک صفحه هنرمندانه به قلم و پنجه یی بی لرزش نیاز دارد . با این تعریف شاید اجازه داشته باشیم که بگوییم گوینده خوب هنرمند است ، زیرا که از وسیله خوب ، خوب استفاده کرده است یا حد اقل یک استاد زبردست است . به هر حال برای اینکه بتوان از هر وسیله خوبی ، خوب استفاد ه کرد ، بدون تردید تمرین لازم است جای دریغ خواهد بود که اگر وسیله خوبی داشته باشیم ، اما از آن استفاده ننماییم ، در حالی که دیگران حسرت آن را می خورند ، به صدای گوینده گان ورزیده گوش کنید ، اما توجه داشته باشید که مقلد آنها نشوید . میتوانید صدای آن ها را ثبت کنید ، سپس متن گفتارشان را بنویسید و بدین ترتیب پی ببرید که چگونه گوینده خوب ، حتا یک متن بد را برای شما ارایه میدارد. عکس این مطلب نیز خود به خود صادق است . در هر فرصتی ، باخواندن متون مختلف ، صدای خود را ثبت کنید ، سپس گوش نموده و عیب ها را بکاهید . فراموش نکنید تمرین ، تمرین ، تمـــــــــــــــــــــــــرین 4- مطـالعه ، مطـالعه ، مطـالعه :- شما در شروع کار برای آنکه صدای مطلوبی داشته باشید ، هر قدر می خواهید تمرین کنید ، ولی از مطالعه نباید غافل بود . مطالعه هر قدر که می توانید ، و در هر مورد که دسترسی دارید . نگویید آنقدر گرفتارم که کمتر وقت مطالعه دارم . زیرا اگر شما خواسته باشید مطالعه نمایید حتا حین انجام بعضی از امور و در حالات سفر ، در موتر و هواپیمامی توانید مطالعه کنید . اگر گوینده یا مجری برنامه خاصی هستید ، چه بهتر که بیشتر در آن مورد مطالعه کنید ، ولی به هیچ وجه از ادبیات غافل نشوید . شما مجری هر برنامه یی که باشید زیر بنای کار شما ادبیات است . ذهن خود را با انواع شعر و صورت درست واژه ها آشنا کنید . کلام چون بازیچه ای در دست شما باشد ، هم چنان آشنایی با متن های گوناگون مسوولیت دیگری برای شما در هنر گوینده گی است . این کار علاوه برتاثیر عجیب در کار شما ، از شما فردی با تجربه ، خوش بیان و حاضر جواب می سازد . مودب ، متواضع و صاحب نظر می شوید و یاد می گیرید که بنویسید . شما وقتی برنامه یی را گزارش می کنید ، وقتی در استدیوی تلویزیونی مجلس یا محفلی را اداره می کنید ، کمتر می توانید از نوشته استفاده کنید . حضور ذهن و حاضر جوابی و پرسش های متین شما نتیجه مطالعه مستمر شما خواهد بود . آشنایی شما با زبان و قواعد زبان موجب چیره دستی در کار تان خواهد شد . به این جمله های ساده توجه کنیــــــــــــــــــــد : آن کودک زیبا ،می خندید . آن کودک، زیبا می خندید ویــــــا : آن مرد ، با متانت سخن می گفت و شنونده گان سراپا گوش بودند . آن مرِد با متانت ، سخن می گفت و شنونده گان سراپا گوش بودند . ویرگولی که بین دو واژه گذاشته شده نشان میدهد که دو جمله ، در حالیکه در نوشتن به یک شکل هستند ؛ اما در معنا چه قدر فرق دارند . نکته دیگری را که باید به آن می بایست توجه کرد این است که شنونده فقط مجال یکبار شنیدن یا دیدن برنامه شما را دارد . او کتاب نمی خواند که اگر اشتباه خواند یا نفهمید ، برای درک درست آن به عقب برگردد . موضوع دیگر اینکه آنچه از رادیو و تلویزیون شنیده می شود به عنوان « زبان معیار » تلقی می شود و به وسیله تکرار در زبان جا می افتد . پس غلط گویی ، غلط خوانی و غلط پراگنی ممنوع است . آشنایی با زبان های خارجی به ویژه زبان عربی ، به دلیل ارتباطش با زبان فارسی برای شما یک امتیاز بزرگ است .
بخش دوم نخستین گام هــــــــــا کیفیت صدا و چگونگی بیان ، نمایانگر میزان شناخت ما از زبان و تسلط ما بر موضوع کلام ، و مهمتر از همه ، جلوه ای از شخصیت ماست . ما با صدایی که به ناله شبیه است وبا واژه های جویده شده و نادرست ، چگونه می توانیم دیگران را به پذیرش فکر و مطلب خود برانگیزیم ؟ حرکات سرو دست ، حالات نامناسب چهره ، در هنگام سخن گفتن ، هم شخصیت ما را خدشه دار میکند و هم کلام را بی تاثیر . ما به عنوان یک پارسی زبان و یا پشتو زبان ، وقتی برای یک همزبان صحبت می کنیم باید بیان مان شیوا ، متین و موثر باشد و یادمان باشد که بی تردید کیفیت بیان ما در اطرافیان نیز موثر است . زبان ما مهمترین یادگار نیاکان ما و عامل مهم وحدت ماست و ما وظیفه داریم که در نگهداری و پرورش آن بکوشیم . اینک سعی می شود موارد مختلف این بخش به تفکیک وبه اختصار برای شما معرفی شود :
1- لهجه :- گوینده باید به هر زبانی که گوینده گی میکند ، باید بر آن کاملا مسلط باشد . وقتی گوینده یی به زبان رایج در منطقه حرف میزند و لهجه منطقه دیگری را دارد ، نه تنهاپذ یرفتن گفته هایش برای شنونده گان دشوار می شود ، بلکه شیوه گفتارش موجب خنده بسیاری از شنونده گان خواهد شد . ضمنآ مضمونی نیز بدست هنرمندان نقش های کمیدی می دهد . باور نمی کنید ؟ لطفآ چند دقیقه به برنامه های بخش فارسی رادیو هندوستان ، رادیو عراق و...گوش بدهید . هم چنان موضوع دیگر اینکه تکرار حضور چنین گوینده ای در برابر کمره تلویزیون و مایک رادیو ، اگر چه معمولا موجب عادت شنونده گان می شود ، ولی این خطر را دارد که لهجه او در زبان مردم عادی آن منطقه اثر بگذارد . در مورد لهجه های محلی هم همینطور است . 2- سخن گفتن بدون اصوات و جمله های اضافی :- اکثر قریب به اتفاق ما عادت کرده ایم که هنگام صحبت کردن – بخصوص وقتی _____ در ذهن مان در پی واژه یا جمله مناسبی می گردیم – اصواتی نظیر : « ا» ، « ا » « ا » ، « اوم » و ... از گلو خارج می کنیم . بسیاری از ما در آغاز هر عبارت یا در میان جمله ها ، مرتبآ واژه ها یا جمله هایی را ، بصورت تکیه کلام نظیر : « عرض کنم که ... » ، « عرض به حضور باسعادت تان » و ... به کار می بریم که هیچ ربطی به موضوع گفتار ندارد و نتیجه اش اطاله کلام و خستگی شنونده است و این گمان را به وجود می آورد که گوینده آماده گی صحبت کردن را ندارد و بر موضوع گفتار مسلط نیست و بیشتر در پی گذراندن وقت است . به خصوص اگر عادت داشته باشیم که بعضی از مطالب را هم با واژه های مختلف یا مشابه تکرار کنیم . حال اگر گوینده شل حرف بزند و آخر جمله ها را رها کند که دیگر بدتر از بد . یاد تان باشد که چه در رادیو و تلویزیون و چه در منزل و محل کار ، محکم و شمرده و به اصطلاح بدون مِن مِن صحبت کنید ، تا گفتار تان موثر و خود تان قابل احترام باشید .
3- بهره گیـــــــــری درست از بازدم – می دانید که هربار تنفس دو مرحله دارد : دم و بازدم . شما زمانیکه هوا را به درون ریه می کشید نمی توانید صحبت کنید . صحبت شما هنگام برگرداندن نفس یعنی در حال عمل « بازدم » است . باید آنقدر بر این بازدم مسلط باشید که بتوانید حد اکثر استفاده را از آن بکنید . این کار با تمرین امکان پذیر است . انواع تمرین ها را در این مورد می توانید در کتاب ها و جزوه های دیگر پیدا کنید و گنجانیدن نمونه های بیشتر در اینجا ممکن نیست . بطور نمونه سعی کنید جمله زیر را با یک بازدم بخوانید : « همه گورها به وسیله کسانیکه در پی اشیای دفن شده با مرده گان می گشته اند ، حفاری شده است . » حالا عبارت راکمی طولانی تر مــــــــی کنیم : « همه گورها به وسیله باستان شناسان ، یا کسانی که در سال های پیش در پی اشیای زینتی و قیمتی دفن شده با مرده گان می گشته اند ، به دقت حفاری شده است . » 1 بناء باید گفت که گوینده برای خواندن هر نوع عبارت های « نفس بر » و طولانی آماده باشد . و متوجه باشید که عبارت ها گاه گاهی بر علاوه طولانی بودن ، واژه های دشواری را نیز در خود دارند . ضمنآ یادتان باشد که به هیچ وجه صدای نفس های شما نباید شنیده شود . خلاصه باید بر تنفس خود مسلط باشید .
4- آهنگ صــــــــــــدا :- هرکتابی که می خواهید بخوانید ، هرنوع تمرینی که لازم است انجام دهید . روزی ده یا صد بار ، صدای خود را ثبت کنید و بشنوید ، هرکار می خواهید بکنید آهنگ صدای شما برای گوینده گی باید پسندیده باشد . شما با صدایی شبیه زیغ زیغ اره آهن بر ، چه نوع متنی را می خواهید بخوانید ؟ یا در باره چه مطلبی می توانید صحبت کنید ؟ شما با صدایی مثل یک موتر سایکل نامرتب ، در وجود چه کسی می توانید نفوذ کنید ؟ تنها یک صدای گرم خوش آهنگ است که می تواند تا اعماق وجود شنونده اثر کند . هم اکنون مجری هایی در رسانه های صوتی و تصویری کشور ما که صدای بسیار نا مناسبی دارند ، ولی هم چنان مجری اند ! شما باید صدای خود را تربیت و امتحان کنید تا به وسیله صدای خود ، شنونده ها را به دنیای دیگر ببرید . این کاری است بسیار بزرگ و شکوهمند . گاه یک عمل جراحی کوچک در بینی یا دهن ، صدای شما را صدچندان دلپسندتر خواهد کرد . بناء سعی کنید بهترین گوینده باشید . 5- حالت صــــــــــــــــدا :- گاهی دیده می شود که بعضی از گوینده ها بدون اغراق خیلی خوش آهنگ و صدایی `````` رسا و دلپسند دارند؛ اما هرگاه صدای آنها را می شنوی احساس می کنی که بیشترین غم های دنیا در سینه های آنها نهفته است . زیرا صدای خوش آهنگ آنها حالت غم آلودی دارد که فقط می توانند متن های غم انگیزرا خیلی ها عالی بخوانند ، یعنی آن ها می توانند بهترین گوینده ها برای برنامه های مربوط به عزاداری باشند ، ولی هرگز نمی توانند یک متن طنز آلود یا خبری را به شیوه موثری بخوانند . به همین ترتیب تعدادی اند که صدای شان چنان حالت طنز آلودی دارند که می توانند متن های طنزی و شاد را بصورت بسیار موثر بخوانند ولی اگر یک بار مرثیه یی بدست شان داده شود مرده هم از مرثیه خوانی آنها خنده اش می گیرد . بناء صدای شما در عین خوش آهنگی ، باید خالی از هرگونه حالت خاصی باشد . صدای شما باید بصورت خمیر پاکیزه ای باشد که در صورت لزوم یعنی برای هر برنامه و هر نقش – بتوانید حالت های مناسب را به آن بدهید .
6- تسلط بـــــــر کلام :- منظور از تسلط بر« کلام » دارا بودن صفات و مهارت هایی است که برای بدست دادن معنا و مفهوم دقیق متن لازم است . برای تسلط یافتن بر کلام ، ابتدا باید معنا و مفهوم جمله ها و منظور نویسنده یا شاعر را به خوبی فهمید و همانطوری که قبلا هم به آن اشاره شد هرچه بیشتر تمرین و مطالعه کرد و سپس با صفات و مهارت های لازم کوشید که هرچه بهتر شنونده را با کلام آشنا کرد . دشوار است ؟ گمان نمی کنیم . به این بیت سعدی توجه کنید :
تن آدمــــــــی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیبـــــــــــاست نشان آدمیت شعر آنقدر روان و گویاست که نیازی به تعبیر و تفسیر ندارد . حالا شما می توانید همین شعر را به فارسی فصیح بخوانید ، ولی با تغییر لحن خود معنای آن را کاملا معکوس کنید . لطفآ مصراع نخست را با لحن سوالی بخوانید و واژه « نه » را به صورت انکاری . به عبارت دیگر فرض کنید مصراع اول سوال است و مصراع دوم جواب آن . به این صورت : تن آدمـــــــــی شریف است به جان آدمیت ؟ نه ! همین لباس زیبـــــــــــاست نشان آدمیت ملاحظه می فرمایید که شما بدون اینکه واژه ای را نادرست بخوانید ، چگونه با لحن خود ، معنا را درست بر عکس کرده اید ؟ حالا « به جان آدمیت » را ، به صورت سوگند ادا کنید و ببینید که این بار چگونه معنا و مفهوم ارایه می شود . * این بیت حافظ را حتمآ بارها شنیده ایــــــــــــد : یوسف گم گشتــــــــه باز آید به کنعان ، غم مخور کلبه احـــــــزان شود روزی گلستان ، غم مخور منظور در اینجا مصراع دوم بیت است و معنایش روشن است . یعنی کلبه احزان سرانجام روزی تبدیل به گلستان خواهد شد . حال شما می توانیدبا تغییر لحن ، گلستان را تبدیل به کلبه احزان کنید . غم مخور که روزی گلستان تبدیل به کلبه احزان می شود . ببینید که اگر بر کلام مسلط نباشید ، چه اتفاق هایی خواهد افتاد . * بیت زیر از نشاط اصفهانی است : طاعت از دست نیاید گنهی باید کـــــــــرد در دل دوست به هر حیله رهی باید کـــــــــرد
سوم – با لحن شـــــــــــرطی : - طاعت از دست نیاید ، گنهی باید کــــــــــــرد . یعنی اگر طاعت از ما ساخته نیست ، باید گناهی مرتکب شویم ! به لحن های دیگری هم مثل طنز و ریشخند وغیره می توان خواند . حالا آیا ما حق نداریم بگوییم گوینده باید معنا و مفهوم متن را درک کند و منظور شاعر یا نویسنده را دریابد ؟ به عبارت بهتر : بر آنچه می خواهد بگوید ، تسلط کامل داشته باشد؟ شما به راحتی می توانید مثال هایی را آنچه که در فوق ذکر شد ، پیدا کنید . شما زبان نویسنده هستید . شما وظیفه دارید شنونده را ، هرچه نزدیکتر ، رو در روی نویسنده بنشانید . شما انتقال دهنده مفاهیم ذهنی شاعر به شنونده هستید . شما اگر می خواهید به خوبی پیغام نویسنده را به طور زبانی به شنونده برسانید ، به نکات زیر توجه کنید : اول : درست خواندن واژه هــــــــــا : واژه هایی که ما امروز برای گفتن و نوشتن داریم ، نه متعلق به ماست و نه به زمان ما ، این ها یادگارهایی ازگذشتگان ما هستند که بطور امانت در این زمان و مکان مورد استفاده ما قرار گرفته اند و ما نیز وظیفه داریم این امانت را سالم – و حتا گاه آراسته و پیراسته – به نسل های بعدی بسپاریم . اکثر واژه هایی که ما اکنون در دست داریم ، راه خود را در طول سده هایی پر از خون و آتش یافته اند و خود را سالم به ما رسانده اند . اجداد ما مرده اند و پوسیده اند ، اما این واژه ها تازه و کار سازمانده اند . گویا و استوار و امروز همین واژه « استوار » را ، از رادیو و تلویزیون « استوار – به سکون سین » می شنویم ! راستی چرا ؟ « ترکمن » را « ترکّمن » به سکون کافی خوانیم ؟ چرا « ثبات » را « ثَبات » به ضم ث می خوانیم ؟
زبان دردهان ای خردمند چیست کلید در کنج صاحب هنــــــــــــــــر چو در بسته باشد چه داند کســــــی که گوهر فروش است یا پیِیله ور
بود آیا که در میکده ها بگشایند گره از کار فروبسته ما بگشایند پس از قرن ها که از سرودن این اشعار گذشته است ، آیا شما در خواندن و فهمیدن دچار مشکل شدید ؟ آیا این بزرگواران هم به « در » « درب » می گفته اند ؟! ما اگر در مهمانی دوستانه ای واژه ها را نادرست به کار ببریم ، شاید – البته شاید چندان اهمیتی نداشته باشد ، ولی در برابر میکرافون رادیو و کمره تلویزیون چطور ؟ وقتی صدای ما به گوش ملیون ها نفر می رسد ، ما حق نداریم واژه ها را نادرست به کار ببریم ، ما نمی توانیم به دلیل بی دانشی خود به میلیون ها نفر آموزش نادرست بدهیم . اگر نویسنده غلط بنویسد و شما هم به عنوان خواننده متن ، یا مجری ویا گزارشگر بر غلطی های او بیفزایید ، تصدیق بفرمایید که برنامه تان معجون افلاطون – البته از نوع کنار کوچه ها خواهد شد . وقتی واژه یی چند بار غلط گفته شد یا نابجا در جمله به کار رفت ، در ذهن مردم ، به ویژه نوجوانان جای میگیرد و دست به دست و نسل به نسل می گردد و اگر به همین ترتیب پیش رود – که فعلا میرود – دیری نخواهد پایید که زبان رودکی و فردوسی و ... چیزی خواهد شد شبیه زبان یاجوج و ماجوج ! دوم :- دریافت معنا و مفهوم و ارتباط درست واژه هـــــــــــــــا سوم:- آشنایی با وزن شعر , قافیه و صنایع ادبــــــــــــــــــی چون اغلب اوقات دریافت معنا و مفهوم و نکته های ظریف ، با ارتباط دادن درست واژه ها میسر میگردد ، و نیاز به دریافت ارتباط واژه ها در شعر – به دلیل وجود اوزان گوناگون – بسیار بیش از نثر خود را می نمایاند ، به نظرم رسید که این موارد را – که زیر دو شماره عنوان کرده ام یکجا باید توضیح بدهیم ، چراکه بسیاری از نکات در نظم و نثر مشترک است و مبنای کار ما بر اختصار. درست خواندن و اژه ها یک موضوع است و درست ارتباط دادن آنها موضوعی دیگر ، و تا حد زیادی به میزان دانش شما از دستور زبان مقصد شما ممکن است هر واژه را به تنهایی درست و فصیح بر زبان بیاورید ، ولی باید دید که آیا در ارتباط دادن درست آنها هم موفق هستید ؟ این مشکل در هنگام خواندن شعر – به سبب جا به جا شدن کلمات و صنایع گوناگون و وزن شعر – بیشتر خود را نشان میدهد و این خود دلیلی است محکم بر اینکه شما باید معنا و مفهوم دقیق متنی را که می خوانید – خواه نظم و خواه نثر – باشد بدانید . البته غلط خوانی شما از جهت ارتباط واژه ها ، غالبآ اثر غلط خواندن واژه ها را – در شنونده ها – ندارد . به بیان دیگر ، به نظر من شما اگر واژه یی را غلط بگویید یا بخوانید ، اثر سوش به مراتب بیشتر از آن است که نتوانید واژه ها را به طور صحیح به هم پیوند بدهید ، هرچند که با پیوند غلط خود حتا معنا را معکوس کنید ، اما درچنین حالتی نه تنها آبروی شما به عنوان گوینده به خطر می افتد بلکه شما برای شنونده و بیننده بی سواد معرفی می شوید – و شنونده گان اعتماد خودرا به درستی مطلب که می شنوند و نسبت به دست اندرکاران رادیو و تلویزیون از دست میدهند . به هر حال اگر متنی فصیح و بلیغ باشد ، حتا اگر شما در بعضی جاها نتوانید پیوند لازم را بین واژه ها بر قرار کنید، شنونده غالبا منظور شما را در خواهد یافت . اما اگر مثلا سه بار در یک متن ، واژه ای را بصورت نادرست بخوانید ، این غلط خوانی شما در ذهن شنونده اثر پایدار خواهد گذاشت ، مگر آنکه همه شنونده ها خود اهل فضل باشند و ما میدانیم که اهل فضل چندان روی خوشی به رادیو و تلویزیون نشان نمی دهند و – در تمام دنیا بیشتر اوقات فراغت خود را با کتاب می گذرانند .
نظرات شما عزیزان:
|
قالب های نازترین جوک و اس ام اس زیباترین سایت ایرانی جدید ترین سایت عکس نازترین عکسهای ایرانی بهترین سرویس وبلاگ دهی وبلاگ دهی LoxBlog.Com |